درد ودل حضرت محسن علیه السلام وحضرت علی اصغر علیه السلام
بیا تا درد و دل کنیم گریه کنیم ز غصه ها من از مدینه میگم و تو ماجرای کربلا درشب بی کسی ما ستاره تا سحر نزد برا کمک به مادرم حتی پرنده پر نزد بابام علی کاری نکرد غریبونه یه جا نشست یه نانجیب به در زد و پهلوی مادرُ شکست تا آخرین نفس مادرا ز حمایت از ولی می کرد هزارتا محسن اگه داشت فدایی علی می کرد از آتیش درخونه شدم با مادرم کباب اما کسی به تو نداد تو کربلا یه قطره آب من پشت در با مادرم موندم به زیر دست وپا تو پیش چشم مادرت رفتی به روی نیزه ها تو مادرت تو خیمه ها من مادرم به پشت در مادر تو چشم به راه، مادر من شکسته پر ماهی تشنه داداش لباتو برهم میزنی با خنده عاشقونه آتیش به عالم میزن...
نویسنده :
مهدی و زهرا
16:29